چیشد که برای ارشد مدیریت بازرگانی رو انتخاب کردم؟
من اول مترجم بودم، یعنی چون کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی میخوندم، همه جا خودم رو یه مترجم معرفی میکردم. حتی اون موقع که اصلا کار ترجمه انجام نمیدادم!
وقتی به ترم 4 رسیدم، حس کردم که دیگه وقتشه کار رو شروع کنم، یک سالی به مترجمی گذشت تا این که با تولید محتوای متنی آشنا شدم. یکم بیشتر که پیش رفتم متوجه شدم اسم تخصصی این کار میشه "کپی رایتینگ"
با خودم گفتم تو که زبان خوندی زشته بگی من کارم تولید محتوای متنیه. اسم تخصصی و باکلاسش رو بگو. خلاصه از اون موقع میگفتم که من یه کپی رایترم. اگر چه کسی متوجه نمیشد و مجبور میشدم کلی توضیح بدم که اصلا کپی رایتنگ چی هست، بعضی وقتا هم که مغز شنونده یاری نمیکرد، مجبور میشدم بگم من نویسنده هستم و خلاص! یعنی تصور میکردم که اینجوری مکالمه پایان پیدا میکنه. اما بعدش با این سوال رو به رو میشدم که چه کتابهایی نوشتی؟! اینجا دیگه جز نفس عمیق و چشمای ریز شده کاری از دستم برنمیود.
شاید شما هم ندونید که کپی رایتینگ چیه؛ ببینید هر محتوایی که برای اثرگذاری و ترغیب مخاطب به انجام یک کار نوشته بشه، میگن کپی رایتینگ. یه شخص کپی رایتر باید مهارتهایی مثل داستان سرایی و متقاعدکنندگی، آدم شناسی و کلی چیز دیگه بلد باشه تا بتونه اون تاثیری که میخواد رو روی مخاطب بذاره.
خودم رو یه کپی رایتر میدونستم تا این که با سئو آشنا شدم. سئو چیه؟ سئو یعنی فعالیتهایی که در فضای دیجیتال انجام میدیم تا با یه کلمه کلیدی خاص در نتایج گوگل بیایم بالا. دیدی یه چیزی سرچ میکنی و گوگل 10 تا سایت صفحه اول بهت نشون میده؟ خب اون 10 تا سایت کلی کار انجام دادن تا تونستن به همچین جایگاه مقدسی برسن. منظورم از کلی کار، همون سئو هست! جنگ واقعی سر اینه که حالا از بین اون 10 تا کدوم سایت اول و دوم و سوم بشه. چون معمولا کسی لینکهای پایین صفحه رو نمیبینه.
من در کنار کپی رایتینگ، یادگیری سئو رو به طور جدی شروع کردم و مهارتهای دیجیتال خودم رو بالا بردم تا تونستم اسم خودم رو بزارم دیجیتال مارکتر!
بعد گفتم من که دارم در این زمینه کار میکنم، حیف نیست تحصیلات آکادمیک در این زمینه نداشته باشم؟ واسه همینم ارشد مدیریت بازرگانی گرایش بازاریابی رو انتخاب کردم.
تو این وبلاگ قراره مطاللبی آپلود بشه که در این مسیر برای من جالبه و فکر میکنم به اشتراک گذاشتن اون برای بقیه هم جالب و البته مفید هست.